دل نوشته های سپید

به نام خالق عشق

این روزها همه چیز سخت می گذرد حتی عقربه ها خیال گذر ندارند.....

مدتی میشود می برند ومی دوزند و با به به و چه چه اندازه تنم می کنند

سر نو شت را می گویم!ومن سرگردانم بین دو راهی که بین تو آن غریبه

کشیده شده دو راهی که یکی باید شود تقدیر فرداهایم رنگ به رو ندارم

حتی دندان های بی جانم قدرت فشرده شدن ندارند تا جلوی این بغض

لعنتی که ناله جدایی دارد گرفته شوداین روزها منتظرم "منتظر یک نگاه

یک حرف یک جمله که سست شود پای رفتنم ....کابوس نبودن هایت

چنگ بر وجودم می زند تو را همان خواب که رنگ کابوس داشت ازمن

ربود همانی که گفتی چپ است !خوابم چپ نبود راست بود همان

 راستی که تو را از من گرفت...

 

+نوشته شده در شنبه 26 بهمن 1392برچسب:,ساعت20:28توسط sepideh | |

دخترکم را مردانه بار خواهم آورد

وقتی شکست مردانه قد علم کند

مردانه بجنگد مردانه قدم بردارد

پسرکم را دخترانه بار خواهم آورد

تا یکی از دغدغه های زندگیش

بافتن موهای عروسکی باشدکه

برایش میخرم و قول میگیرم که

مواظبش باشد تا یاد بگیرد نشکند

کسی را که عاشقانه دوستش دارد

شک نکن نمیگذارم دخترک وپسرکم

تکراری از من وتو باشندنمیگذارم

دخترکم مظلومانه بشکند وپسرکم

مغرورانه ببرداما هر دو را مثل تو

هنرمند بار خواهم آورد تا همه ی

لحظه هایم تکراری از تو باشند

تویی که مغرورانه بردی و منی که

مظلومانه شکستم.....

 

+نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:,ساعت13:44توسط sepideh | |

تنهایی چه جمله دردناکی است !!!

خدای مهربانم دیگر لیاقت زانو زدن

در مقابلت را ندارم دیگرتو را در

پی رنگ های دنیا از دست داده ام

و رنگ مهربانیت در میان رنگ های

دنیاگم شده دلگیرم از دنیا از

بی سامانی روزهایم چشم هایم

دیگر اشکی برای تنهایی خود ندارد

دستانم خالی از هر دستیست

هیچ کس بی قراری هایم را قرار نیست

هیچ کس شانه ای برای تسکینم ندارد

وهیچ آغوشی برایم امن تر از آغوش تو نیست

خدایا دیگر خسته ام در فراز ونشیب این دنیا

به این رسیدم که هیچ دوست داشتنی ارزش

تباه شدن را نداردهیچ دوست داشتنی واقعی تر

از دوست داشتن تو نیست عشق بی معنا ترین

کلمه ای است که از بی معنایی هزاران معنا به خود گرفته....

+نوشته شده در پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:,ساعت13:20توسط sepideh | |

از دنیای بافتنی ها فقط بافتن خیالت را بلدم

از خیالت دنیای زیبایی می بافم و با رویای بودنت گرم میشوم

اما ای دل غافل من با خیال تو"و تو با خیال دیگری ...

کمر دلم شکست لا به لای همان پاییزهایی که تو با بی رحمی

نبودن هایش را به رخ دلم کشیدی

همه ی وجودم درد است

پشت حصار تنهای هایم لنگر انداختم

کشتی تنهایی هایم پارو ندارد همه ی دلخوشیم

حس دوست داشتنی بود که دیگر جانی ندارد

 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:,ساعت19:24توسط sepideh | |

زنگ انشاء وهزار آفرین های زیر دفترم

زنگ حساب و استرس دو "دوتا چهارتا کردن

ای دنیا کاش هیچوقت عاشق انشاء نبودم 

حالا تو زندگی عشقو از حفظم ولی تو حساب کتابش می لنگم

نمی دونم زندگیمو با کی تقسیم کنم و کیو ازش کم کنم!!!

از دنیای اعداد فقط بی نهایت هایی رو به یاد دارم

که هر صبح دوستت دارم هایم را با آن به توان میرساندم

چرا تنفر به توان هر عددی بازم میشه بی نهایت دوستت دارم

همیشه دفتر حسابم به جای خط موازی پر بود از خط های خمیده وشکسته

شاید حساب هم می دونست یه روزی میون شعرهای دفتر انشاءخم میشم میشکنم.......

                                                                                                                                                                      

+نوشته شده در سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:,ساعت9:1توسط sepideh | |