دل نوشته های سپید

به نام خالق عشق

باشه خدا من میسوزم جلو چشات جلو چشاش میدونم اگه دنیات به کامش بشه به

 سوختن هایم اعتنایی نمیکنه اما یادت باشه تو اون دنیا سوختنم پای تو پای خودشه

یادت باشه با تمام وجودم خواستم و تو هرگز نه خودشو دادی نه فراموشیشو خسته ام

 

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت23:34توسط sepideh | |

به همه ی اعضای بدنم یاد دادم که دنیا بازی بیرحمی داره واین واقعیت تلخو هر روز و هرشب بهشون دیکته کردم

 

به دلم نتو نستم یادم بدم آخه دل استاده عالمه به چشمام یاد دادم که دیگه اونی وجود نداره چشمام خیلی زود یاد گرفتن

 

آخه واسه این که برا دیدن تو چشم دلم کافیست... به دستم یاد دادم که دیگه در سوگ فراغت این همه داغ به صفحه

 

سفید دفترم نزنه تا مبادا روزی دلم هوای خوندنشونو کنه به گوشام یاد دادم که دیگه هیچی نشنوه آخه واسه قلبم سکوت

 

بیشتر از شنیدن ارزش داره به لبام یاد دادم فقط برات دعا کنه نه نفرین اما نتونستم به پاهام یاد بدم که دیگه هیچ گذر گاه

 

عشقی وجود نداره که هرروز برای پیمودنش لحظه شمارم بازم انگار دلمه که به سمتت پرواز میکنه نه پاهام ......

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت19:52توسط sepideh | |

لالا لالا گل مریم چشات رو هم میره کم کم "لالا لالا گل یاسم واست میخونه احساسم

لالا لالا گل پونه عزیزم رفته از خونه "لالا لالا گل گندم نشی تو بی قراری گم لالا لالا

هنوزم شبا با این میخوابم به یادت. . . نمیخوابم که فقط ادای خوابیدن و در میارم 

+نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:,ساعت21:5توسط sepideh | |

لعنت به تو ای عشق تو دنیای مجازی توی اتاقی از جنس شیشه هم راحتم نذاشتی

کجا برم!!!که تو نباشی خدا بیا بگیر قلبیو که بهم دادیو نمیخوام بیا یه روز باشه مال تو

ببین چه به روزم آورده........

+نوشته شده در یک شنبه 17 شهريور 1392برچسب:,ساعت10:52توسط sepideh | |

دلم پراست وخالی از مرز سیر شده هم گذشته نمی دانم چه بگذارم

این حالت قلبم را دیگر بغض هم توان فریا ندارد ....

+نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:16توسط sepideh | |

دیگر انگشتانم هم برای نوشتن از تو شرم دارند

 

زندگی نه جهنم بهتر است گذاشت نام این نفس نفس زدن در پی فراموشی تو

 

آیا میرسد روزی تو فراموش شوی و من فارق شوم

 

ازهرچه رنگ وبوی تو را دارد

 

آیا ممکن است دلم خاموش شود از هرچه تو با تو بودن هاست. . .

+نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:8توسط sepideh | |

 

به خاطر آمدنت غرور را در مسلخ عشق قربانی کردم حال که سکوت رفتنت قلب را در سینه به آتش کشیده

وجزءخاکستر چیزی نمانده آنرا هم به دست خاطرات و گذشته ها خواهم سپرد .........

+نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,ساعت23:24توسط sepideh | |

خدایا تورا در پستوی کدامین آرزو گم کرده ام که حال اینگونه در حسرت داشتنت میسوزم!

 

 

شرمسار تر از زلیخا منم او در فراق یوسفش تو را یافت ومن در فراق یوسفم تو را گم کرده ام

 

 

خدایا داشتن تو زیباترین عشقی است که از آن غافلم ودر بیچارگی خود در جا میزنم .....

+نوشته شده در سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:,ساعت10:12توسط sepideh | |

خسته ام از دلبستن !از بی قراری هایی که نبود شانه هایت وجای خالیشان بی قرارترش کرده

 

وقتی با ترس ولرز می پرسم آیا جاده دلتنگی ام یکطرفه است !وتو با بی تفاوتی می گویی

 

این معمارابسپار  به دست تقویم زمان گویی بی خبری که زمان می گذرد این ما انسان ها هستیم که نمیگذریم . . .

+نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت21:40توسط sepideh | |

دیگر در کوچه های انتظار دنبال رد پاهایت نیستم

می دانم رد پاهایت ازان دیگریست! فقط حسرت داشتنت رادنبال خواهم کرد

حسرتی که با هیچ داشته ای آرام نمیگیرد جز تو ...

+نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:39توسط sepideh | |

تو کجایی!دیگر کوچه های خاطرات بوی رد پاهایت را نمی دهد

 

از سهم داشتنت همین را دلم به یغما برده بود که هر صبح قدم جای قدمهایت بگذارم 

 

خسته شد چشمانم از زل زدن به دری که هیچ وقت رهگذرش تو نبودی و نیستی....

 

بی معرفت بیا کم آوردمت در این دنیای بی رحم دیگر امیدی برای زندگی ندارم .....

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:31توسط sepideh | |

ابراهیم کجایی!!!بت من جنس دیگری دارد باتیشه وتبر نمیشکند

گویی خدارا بهتر ازمن میشناسد !خدا از بت های دنیایت خسته ام چرا باور نداری........

+نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت14:24توسط sepideh | |